به گزارش راهبرد معاصر؛ مساله نگاه صهیونیسم به جمهوری اسلامی ایران بسیار فراتر از موضع گیری انجمنی یهودی در یک کشور است. تاریخ رسمی ایجاد صهیونیسم به صد و سی سال پیش بر می گردد ولی نفوذ آن به بعد از رنسانس در غرب باز می گردد. صهیونیسم در جهت استیلای قوم یهود بر کل جهان برای خود رسالتی جهانی قائل است. وقتی جمعیتی کم باشد از راه های عادی سلطه نمی توانند به هدف خود برسند و باید به شیوه های دیگری دست بزنند. اولین شیوه ای که آنها بعد از قرون وسطی آغاز کردند، نفوذهای اقتصادی بود. می دانیم که بیشترین فشارها بر یهود در جامعه اروپا واقع شد و در جوامع اسلامی فشاری به آن شکل نداشتند. در جامعه اروپاییان این گروه در حاشیه شهرها و در محلات خاص و به صورت ایزوله زندگی می کردند و مسیحیان معاشرتی با آنها نداشتند. علت آن عقیده مسیحیان بود و آنها خیانت یهود را سبب به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی می دانند. اما یهودی ها با اتخاذ روش های اقتصادی خاص، قدرت اقتصادی به دست آوردند و شروع آن از رباخواری و سپس وابسته کردن جامعه در حال تحول اروپا به پول خود بود.
یهودیان از این طریق توانستند نفوذ خوبی کسب کنند. از طرفی در عرصه های علمی خصوصا در علوم تجربی نیز موفق شدند و می بینیم فلاسفه و دانشمندان مهمی نظیر نیوتن و انیشتین یهودی بودند. از این رو یهود گامی در راه ایجاد سلطه بین المللی گذاشت ولی باز به لحاظ ایدئولوژیک مانع اصلی خود را مسیحیت نمی دیدند چون به راحتی توانستند از قرن هفده، مسیحیان صهیونیست را در میان پروتستان ها شکل بدهند. حتی اولین مهاجرین اروپا به آمریکا تعداد زیادی از این مسیحیان صهیونیست بودند. آنها در حدی نفوذ داشتند که حتی جرج واشنگتن از آنها خط می گرفت. وقتی به اواخر قرن 19 می رسیم، صهیونیسم به شکل رسمی شکل می گیرد علاوه بر اینکه می بینیم مانیفست آنها سلطه جهانی است اما نسبت به اسلام حساسیت بیشتری دارند چون متون اسلامی و در راس آنها قرآن در رابطه با این توطئه ها و کینه های یهود صحبت می کند. از این رو وقتی در مورد سرزمین یهودیان صحبت می شود، ابتدا درباره نقاطی از آمریکای لاتین بحث می شود، ولی بعد مساله به سمت فلسطین برمی گردد چون آنها می خواهند در قلب جهان اسلام پایگاهی برای نفوذ داشته باشند.
انقلاب اسلامی ایران اتفاقی ناخوشایند و ضربه ای مهلک بر ایده صهیونیسم بود. اولین رییس جمهور اسرائیل بن گوریون است و یک تئوری داشت، او می گفت عرب ها دشمن ما هستند و ما برای کم کردن اثار این دشمنی باید کشورهای حاشیه عرب را که عمدتا مسلمان هستند ولی عرب نیستند با خود متحد کنیم. به طور مشخص چهار کشور به عنوان هدف مشخص شد این کشورها عبارت بودند از ایران، ترکیه، اتیوپی و هند و به طور موفقی در این کشورها نفوذ کردند. در این کار در مورد ایران موفقتر از همه بودند. اما با پیروزی انقلاب اسلامی لرزه بر اندام اسرائیل می افتد و بعد به طور تدریجی نهضت های مقاومتی که از انقلاب اسلامی الهام می گیرند فعال می شوند و در سرتاسر جهان اسلامی برای اسرائیل ایجاد خطر می کنند. اولین مخالف خوانی ها و تحریک ها بر علیه ایران بعد از انقلاب توسط اسرائیلی ها سامان می گیرد این مساله تا به امروز به صورت تشدید شده ای وجود دارد.
هزاران فرقه در سرتاسر دنیا وجود دارد ولی یکی از آنها بهایت است. اما ما می بینیم در مجامع حقوق بشری و در رسانه ها مرتبا موضوعی از بهایت وجود دارد. به این دلیل که بهایت مورد توجه و حمایت صهیونیسم است و مرکزیت رهبری این فرقه در اسرائیل است. این مساله در شکل های دیگری بروز می کند. از آی پک در آمریکا تا مجامع صهیونیستی اروپا همواره شاهد برخاستن ندایی بر علیه ایران هستیم. آلمان در میان کشورهای اروپایی وضعیتی وِیژه دارد و یهودیان همواره برای امتیاز گیری داستان هولوکاست را مطرح می کنند. از این رو آلمان به عنوان کشور شکست خورده جنگ جهانی خود را بدهکار و مدیون اسرائیل می داند و می خواهد آنچه را هیتلر انجام داده جبران کند، این جبران از طریق پرداخت پولی سالیانه صورت می گیرد که در میان کشورهای اروپایی همواره بیشترین مبلغ توسط آلمان انجام می شود و بیشترین کمک را دارد و حتی کابینه مشترکی دارند و سالی یکبار این کابینه در برلین یا تل آویو تشکیل جلسه می دهد. از این رو می بینیم که عوامل صهیونیسم در آلمان بیش از جاهای دیگر قدرت و نفوذ دارند وبر دولت و مجامع اقتصادی نفوذ دارند.
پارادوکس ماجرا این است که آلمان در میان کشورهای اروپایی نسبت به ایران علاقمندتر است دلیل اول اقتصادی است و دومین دلیل زمینه های تاریخی ایران و آلمان و حضور اقلیت ایرانی در آلمان است. ضمن اینکه آلمان به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا به تدریج ادعا می کند باید در صحنه بین الملل نقش داشته باشد از این رو آلمان در سال های اخیر انتقادات نرمی به سیاست های امریکا نسبت به ایران داشته هر چند که در گام های عملی این موضع گیری دیده نمی شود اما صهیونیست ها را نگران کرده است و نمی خواهند آلمانی ها به ایران نزدیکتر شوند. موضع گیری اخیر انجمن یهودیان آلمان چیز تازه ای نیست و هر چند وقت یکبار آن را می بینید. در مقابل می بینیم که رفته رفته در مطبوعات آلمان و در محافل روشنفکری آلمان زمزمه هایی از انتقاد به اسرائیل شنیده می شود درحالیکه قبلا نمی شد چنین چیزی دید.
بنابراین باید روی افکار عمومی آلمانی ها سرمایه گذاری کرد. از این رو باید گفت افکار عمومی می توانند روی سیاستمداران فشار بیاورند و این راهکار اول است. اما شان جمهوری اسلامی بالاتر از این است که در مورد بیانات انجمن یهودیان آلمان موضع گیری کند این انجمن در خود آلمان هم با وجود صاحب نفوذ بودن چندان مطرح نیست. جمهوری اسلامی ایران باید افشاگری کند که صهیونیسم چگونه غرب را بازیچه قرار داده است. امروز من این اعتقاد را دارم که تمام توطئه هایی که بر علیه جمهوری اسلامی ایران در غرب شکل می گیرد منشایی در طرح و اعمال نفوذ اسرائیل دارد. این مساله در دوره ترامپ بیشتر افشا شده است. تصمیم ترامپ در بردن سفارت به بیت المقدس و یا ترغیب اعراب به ایجاد رابطه با اسرائیل و نقش کوشنر داماد ترامپ در این تحرکات روشن شده است و حتی دلخوری پیش آورده است. نظر سنجی ها نشان می دهد مردم آمریکا از این اعمال نفوذ و نقش کسی مثل کوشنر رضایت چندانی ندارند. وضعیت در اروپا نیز به همین صورت است از این رو باید افشا گری کرد و نیازی نیست که ما مدارک را به صورت مخفی جمع آوری کنیم. باید در رسانه ها و فضای مجازی این تحریکات را آشکار کنیم باید بتوانیم به شکلی هنرمندانه این مدارک را جمع آوری کنیم. قطعا این کار در افکار عمومی جهانی تاثیر دارد.